بسم رب فاطمه سلام اله علیها
سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی ، از روحانیون مبارز و رهبر جمعیت «فدائیان اسلام»، در سال 1303شمسی در محله خانیآباد نو و در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. نسبت او از جانب مادر به صفویه و از طرف پدر به سادات معروف میرلوحی اصفهان می رسید.
پدرش سیدجواد میرلوحی، به دنبال صدور قانون «لباس های متحدالشکل» ـ 1314 ش. ـ لباس روحانیت از تن بیرون کرد و به عنوان وکیل دعاوی دادگستری مشغول به خدمت شد، اما پس از چندی در پی یک مشاجره سخت، سیلی محکمی به صورت علیاکبر داور وزیر عدلیه وقت زد که نتیجه آن گذران محکومیت سه ساله در زندان بود. او چندی پس از گذراندن دوره محکومیت و آزادی از زندان دارفانی را وداع گفت. طی این سه سال سیدمحمود نواب میرلوحی، از بستگان نزدیک سیدمجتبی، عهدهدار سرپرستی وی بود.
نزدیک صبح جوخه اعدام در کنار میدان بزرگ پادگان به خط ایستادند. نواب و یارانش از سلول بیرون آمدند. ناگهان سید محمد واحدی فریاد زد: «اللّه اکبر، اللّه اکبر». به اشاره سرهنگ اللهیاری، پاسبانی دست بر دهان سید محمد گذاشت. سرهنگ پرسید: اگر خواستهای دارید بگویید. سید برای غسل شهادت آب طلبید. آبی که فراهم شد سرد بود. نواب خشمگین بر سر سرهنگ بختیار فریاد زد: «اگر آب گرم نباشد، رنگ ما میپرد و تو و امثال تو فکر میکنند ترسیدهایم. اما مهم نیست. خدا آگاه است که لحظه به لحظه اشتیاق ما به شهادت بیشتر میشود» آنگاه یارانش را مورد خطاب قرار دادو گفت: «خلیلم، محمدم، مظفرم! زودتر آماده شوید. زودتر غسل شهادت کنید، امشب جدهام فاطمه زهرا علیهاالسلام منتظر ماست». پس از غسل شهادت به نماز ایستاد. افسران و درجه داران با ناباوری به آنان نگاه میکردند. دستان به قنوت رفتهاش حریم آسمان مناجات بود.شهید نواب صفوی سرانجام پس از یک عمر مبارزه برای ایجاد حکومت اسلامی، در 27 دی ماه 1334 به کاروان شهدا پیوست.
دعایمان کنید
یازهرای مرضیه سلام اله علیها